امشب بواسطه ولادت حضرت معصومه شادمانی و تبریک و... جو غالب این ساعات بود.
در کنار تمام شادی ام برای اهل بیت
امشب برای من یادآوری حسرت هایم بود.

امشب برایم شب حسرت جاده سه شنبه شب های قم است که با وجود تعدد سفرهایم هیچ وقت نه رنگ و روی قم را دیدم نه سه شنبه شب اش را و نه حرم حضرت معصومه و نه مسجدجمکران!
حسرت وضو گرفتن در حوض وسط صحن حرم حضرت معصومه در میان هرم گرمای هوای خشک قم.
حسرت دیدن و پیاده روی جاده چند قدم مانده به مسجدجمکران که نورهای سبزگلدسته هایش قند دلمان را آب کند!
که سه شنبه شب ها معتکف حریم امام زمان شویم و طلبش کنیم به امید نگاهی ...
کارمان بدون او گیر است یا بهتر بگویم دلمان!
دل آدم که گیر باشد تمام کارهایش گره میخورد... همین است که میگویند؛ تا نیایی گره از کارجهان وا نشود،آقاجان!

و همچنان با بغض میگویم:
#امشب_شب_حسرت_است 
آقاجان!