یک شب بین بیاننشینی های شبونه، ناغافل نگاهمون افتاد به نشون و پرچم اسرائیل ... ما هم که حساس !
نگو اونا احساسی ترن ...
از اینورا ؟! اومدم یه نگاه خریداری بندازم. یه نظر که حلاله، لذت هم از نگاه دوم شروع میشه و دقت از نگاه سوم ... خلاصه نمیدونم تو نگاه چندم بود که دیدم ایدلغافل، اینکه بالاش اسم و عیار خودمونه ! نگو چشمشون ما رو گرفته و بقول امنیتی ها توی توریم...
میون نظربازی رندانه ، مشکوک پرسیدم: بچه کجای؟ - اورشلیم ! +کدوم محل؟ - دروازه دمشق. (محدوده دایره قرمز، یه جایی درحوالیاریحا )
عجب، منطقه مرزی کفر و اسلام میشینن ... چه تفاهمی!
البته آخرش نفهمیدم اون دروازه اسلام رو به کفره ، یا مدخل کفر به سلام ...
ولی به هیکلش که منطقه مرزی و محروم نمیخورد، بیشتر شبیه بچه زرنگهای مثبتنمایی بود که شغلشون تیغزنیه.
دنبالش کردم تا رسید تلآویو ... حوالی خیابون شهرداری !
معلوم بود درباریه؛ شرکت اتریشی و پشتیبانی سرویس سوئدی.
تو خودم بودم و تاملی کردم شاید برای تقدیروتشکر عریضه بیست سال آینده2 : فتح قدس به زحمت افتادن
اما با یه بررسی متوجه شدم که از قبل چند باری تکرار شده و هر بار نیمه شب در ساعتی که ترافیک کمتری مشغول دارم ، روی آب میومدن. حتی یکبار با آی پی کشورهای اروپایی ولی باز پشتیبانی همون شرکت مشترک.
آخر داستان هم چون پشتیبانی گمنام و امنیتی بازی و ... نداریم بیخیال تعقیب و مراقب و تله گذاری ، خطو قطع کردیم و پاکسازی و بعد سفید شدن... زندگی عادی !
ولی از همینجا اعلام کنم به رسم ادب حتما برای پس دادن مهمونی
"حضورا" خدمت میرسیم ... انشالله فتح قدس خیلی نزدیکه :)
پ.ن: البته این نوشتار دلیل غیبت نبود ! راستش رو بخواین اثبات خودخواستهای بود برای شمردن کسایی که ازمون سراغ میگیرن و ... خیره انشالله
- برای نوشتن قسمت سوم بیست سال آینده هنوز حال و هوام میزون نیست چون راستشو بخواین شیرین ترین قسمت بعدیه باید با عشق نوشته بشه
- التماس دعای ویژه دارم از همه عزیزایی که این خط رو میخونن
- نظرت هم که همیشه رکن اصلی این گفت و گو بوده وهست، انشالله ازشون بهره میبریم
ما درخدمتیم ... التماس دعا
آره دیگه فقط بردنت رمز رو بده من خبر بدم گرفتنت و بردنت😌
.
اینم تلافی نقطه هات جناب بنده خدا😌