پی نوشت فیلم بمب یک عاشقانه
آدمی ست دیگر گاه قلمش از بمباران پرسروصدا هم نوایی آرام و عاشقانه بیرون میکشد ... البته آدمی که نه ، بهتر است بگویم چرخ زندگی!
عشق سازی ست که اگر کوک شود گاه صدایش آنچنان بلند است که هوش از سرت میپراند ، اصلا عشق آمده تا عقل را از حصار حساب و کتاب های منطق و ریاضیات بیرون بکشد و پرواز دهد!
گاه عشق میتواند با یک زمزمه آرام زندگی آت را به دست بگیرد چیزی مثل صدای تک تک ساعت ... آرام آرام میخزد توی جانت و نوای همیشگی خواهد بود تا آن لحظه که باتری نفس هایش به آخر برسد.
مثل پیمان معادی دقیقا همانجایی که داشت برای قربان صدقه زنش زمان را بهانه میکرد که معلوم نیست چند دقیقه دیگر چه کسی زنده خواهد ماند
همه ما زیاد از این تیکه ها ردیف کردیم، ولی حتی یک بار حس از دست دادن دقایق بعد به ذهنمان خطور نکرده... هر چه فکر میکنم ما هم از زنده بودن چند دقیقه دیگر بی خبریم اما ...
اما امان از حسرتی که توی نگاه میریزد و جگرت را سرمه ای میکند و هیچ جبرانی ندارد ...هیچ
به خیالت شاید آب شور چشم ها وسط راه غلطیدن روی بیابان گونه ها، آتش دلت را خاموش کند و مهر پایان بزند بر این عجز لعنتی که فقط ای کاش هایش یادگار میگذارد تا درس عبرتی داشته باشی برای تعریف کردن که آدم دیگری توی این روزگار جز جگر نزند !