کرونا که آمد، روزهای اول ترسیدیم ، بعد که همخانه شدیم و رویمان به هم باز شد به رویش خندیدیم و او به ریشمان !
اما انگار نیت کرده اشکمان را دربیاورد ... به درخواست ستاد کرونا: آستان قدس رضوی و بقاع متبرکه تعطیل شد...
قاب این خبر برای من ، پلک های به هم فشرده و ناراحت باباست که موقع بازکردن توی اشک چشمهایش نم خورده بود.
گویی نگاه هایش دعای فرجی بود که خسته و کوفته میخواند: "و أنقطع الرجاء..."
راستش را بخواهی امید برای من تصویری ست از صحن انقلاب ! وقتی نگاه های مردی به خاطرم میآید که میانه حلقه خادم ها و ازدحام جماعتی که خبر شفای دختربچهش را که روی دست گرفته بود میدادند ، لبش میخندید و چشم هایش میگریست و قفل میشد روی گنبد خورشیدی که حالا چشمهای دخترکش را روشن کرده بود !
میگویند کرونا آمده و روال معمولی زندگی را بهم ریخته ... روال معمول زندگی برای خانواده ما یک قانون بیشتر ندارد: هر تعطیلی و واقات فراغتی یه فرصت برای زیارت مشهدالرضاست مگر اینکه غیرش ثابت بشه !
امسال هم که ثابت شد خانه نشینی بهتر است، دل خوش میکنیم به هوای دیدن دوباره شبکه های ضریحش ...
اما دیشب و دعای توسل حرم ، بغض همین خلوتی سقاخانه اسماعیل طلا که تا الان جای گلو تازه کردن بود، راه گلو را بدجور خفت کرده!
خدایی هوای بدیست، هوای گرفته دلمان بدون امام ... خدایا حال و هوا و عاقبمان را به خیر کن!
آقا جان! به تو از دور سلام ...
پ.ن: نقل این روزهاست که به جای دیدوبازدید عید از تلفن و وسایل ارتباطی استفاده کنید، تلفن حرم: 48888-051
پ.ن: پنجشنبه قراره ساعت 20 همه دست به دعای توسل بشیم به امید تموم شدن این روزها...انشالله