خواستم قسمت سوم بیست سال آینده را بنویسم ... گذشت 

خواستم برای دورهمی هم که شده چیزی بنویسم ... گذشت

خواستم به بهانه مناسبت ها چند خطی بنویسم ... گذشت 

 اما بعدش ...

نخواستم موقع انتخاب وبلاگ برتر بنویسم 

نتونستم توی شلوغی ها بنویسم

و ... نشد که بنویسم 

 

الان هم که سه ماهی کسی ازمون خبری نمیگیره ، یعنی مخاطبی نیست !!! دیگه حال نوشتن نمی‌موند ...

 

خلاصه میخواستم دستی تکون بدم که آمدم و حرفی نداشتم همینا رو نوشتیم 

راستی ! خواستید میتونید موضوع هم پیشنهاد بدید ... بهترین موضوع رو انتخاب کنیم و قلمزنی اش کنیم.

 

حالا برای اینکه یه چیزی هم کاسب باشید از این پست، امروز یه تیکه از داستان پریدخت به چشمم خورد:

" دل خمره سیرترشی نیست که به بندش کنی و هفت سال بگذاری برسد و عمل بیاید، پیاز داغ است! شش دانگ حواس میخواهد! رو برگردانی جزغاله شده.. "