بسم الله

چند روز پیش
 #روز_قلم بود و البته امتحان مالی اسلامی
وقتی نویسنده ها به بهانه نوشتن فکر میکردند و من به قلمی که چند وقتی ست غلاف شده و شاید اگر چنین نبود
لابد کما فی السابق
 #سیاسی نویس بودم
احتمالا باید از آن اوراق
 #منفعت مینوشتم که قرار بود سودش چرخ مملکت را بچرخاند بماند که چوب لای چرخ هم شد و حالا قفل صف فروش، همه فروختند و رفتند، حال ما مانده ایم و ورق پاره های اوراق سرمایه‌گذاری #برجام_یکم
امروز هم
 #ناشر اوراق را میان مجلس حساب کشی میکردند ... !

یا مثلاً اگر
 #عاشقانه نویس بودم  احتمالا از #مزارعه مینوشتم. که با صدای #خسروشکیبایی ذهنتان بخوانید؛
محبوب من! فصل زراعت دلمان آمده ست...
بیا مزارعه کنیم تو دلت را بده و آبادی اش با من.
هر چه از عشق هم کاسب شدیم حلال جانت، بالاخره بذر چشم های خودت بود.
اصلا عرب جماعت وقتی از باب مفاعله وارد میشوند، یعنی کاری که
 #با_هم انجام میدهند... !

شاید هم سر ستون
 #اقتصادی را حواله مان کردند
آنوقت اوراق
 #سلف فرصتی بود برای #جهش_تولید وسط چه کنم چه کنم چرخ اقتصاد مملکت و هدایت سرمایه های سرگردان بورس به سمت بهره وری.

[ از اوراق اجاره هم که چه عرض کنم رحم اجاره‌ای آقایان به ظاهر انقلابی شدیم، به اسم تکلیف و وظیفه هفت شکم زاییدیم ! نگو بچه‌ها وسیله کاسبی آقایان بودند. علی الحساب که مطلقه ایم و مهر حلال کرده، جانمان را آزاد کردیم... البته هنوز تا سه طلاقه شدن فاصله ست راستش را بخواهی دل میسوزد به حال جبهه انقلاب که چه کارهای نکرده دارد ...!]


ولی خب الان هیچ کدام #نیستم و قاعدتا هیچ کس فکر تبریک و یاد ما نکرد 😊

⁦✍️⁩ مانوسان قلم ، روزتان مبارک عزیزجان ها💫

#بماند_به_یادگار